چکیده‌ای از نگارش کتاب پردخت

 

رمان پردخت - اثر نرگس امینی

 

قصه از آنجایی شروع شد که از پس تندبادی شدید در پی یافتن مکانی امن بودم تا از تلاطم هولناک روزهای روزهای شختی که بر من گذشت در امان باشم. هیچ جایی احساس امنیت نداشتم تا اینکه روزی در تلگرام با خانم دکتری آشنا شدم. داستان زندگی من از آن روز تغییر کرد. آموختم، نوشتم و پاره کردم و از لابه‌لای تکه‌پاره‌های داخل سطل آشغال، کلمات ارزشمندی را یافتم. چه روزها که در لا‌به‌لای سخنان و خاطرات پدرم پردخت را بیرون کشیدم. چه شب‌ها که در سکوت‌ شبانه، پردخت را بازنویسی کردم و علی‌رغم میل باطنم ورق‌به‌ورق‌اش را پاره کردم و دوباره بازنویسی و بازنویسی و بازنویسی. یک‌سال‌و‌نیم زمان برد تا پردخت پرورش یابد. پردخت کم‌کم مثل نوزادی چهاردست‌و‌پا که راه رفتن آموخته‌بود قدم‌به‌قدم جلو رفت و شد آنکه باید.

پدرم! بهترین راوی زندگیم، حالا که پردخت من به ثمر نشسته، وجودت را کم دارم.
سردی بغضم را به گرمی‌ حضورت در کنارم و یادت در ذهنم جایگزین کردم و کتابی را امضا کردم. که لحظه‌لحظه‌هایش را با تو رقم زدم. سخنان نابت تا همیشه امضای زندگی‌ام خواهد بود.

موضوع داستان کتاب پردخت
داستان پردخت، در سال (دورۀ جهان‌پهلوان تختی) اتفاق افتاده‌است. در این دوران پر‌تنش، موضوع زن و آزادی او در امور‌ اجتماعی، حجاب و غیره در بین اقشار مختلف جامعه بحث‌برانگیز بوده و حالا پردخت دختر ناز‌پروردۀ پهلوان حشمت با رعایت شاءن خانواده‌اش و حفظ حرمت‌ها از این مرز عبور می‌کند.
طبیعتا پذیرش زنی که فقط نمی‌خواست از خانه و خانواده محافظت کند، بلکه قصد داشت در کنار مردان کارهای‌اجتماعی را هم مدیریت کند، برای مردم کار ساده‌ای نبود.

پردخت با شناخت خود و استعدادهایش توانست از باورهای کهنه و دست‌وپاگیر خانواده، به فردی توانمند و پرقدرت تبدیل شود.

 

برشی از کتاب پردخت

پردخت لب حوض نشست و قطرات باران بر گونه حمیرایی‌اش لیز می‌خورد. موهای مجعدش زیر باران خیس شده بود. او دستی به آب زد که صدای موذن از گلدسته های مسجد طنین انداز شد. او سرش را بالا برد و اسمان ابری سحر را نگاه کرد و با خدا نجوا کرد.
در همین حین سایه‌ی چهار شانه و قد بلندی را روی دیوار دید که به سمت او می‌آمد، ترس تمام وجود پردخت را فرا گرفته بود و گوشهایش داغ کرده بود و لباس هایش از عرق به تنش چسبیده بود، سایه بزرگ و بزرگتر می‌شد و ناگهان صدایی به گوشش رسید.صدایی مثل اینکه جسم سنگینی روی زمین کشیده می‌شد.
شانه های دخترک از ترس به لرزه افتاد با خود می‌گفت: نکنه اجنه باشه؟ اخه میگن از بهترون تو خونه های چوبی بیشتر رفت و امد میکنن .
چشمش به دیوار روبه‌رو افتاد و سایه‌ی پشت سرش او را در خود کشید و خواست جیغی بکشد که صدا نزدیکتر شد، خوب که محو صدا شد…..

کتاب رمان پردخت اثر نرگس امینی

تهیه کتاب پردخت نویسنده نرگس امینی

جهت اطلاعات بیشتر و تهیه کتاب رمان پردخت نوشته نرگس امینی لطفا با فیلترشکن روشن روی کلمه تهیه کتاب کلیک کنید.

چنانچه سوالی درمورد مراحل این دوره داشتید لطفا کامنت بگذارید، پاسخگو خواهم بود.

مشخصات فنی

نویسنده: نرگس امینی

شابک: ۹۷۸۶۲۲۷۴۷۳۸۵۸

ناشر: نامه مهر

موضوع: رمان تاریخی

قطع: رقعی

نوع جلد: شومیز

نوع کاغذ: تحریر

تعداد صفحه: ۲۱۲

میزان رضایت از کتاب پردخت

۸۸%