جستجو

 چگونه در عصر ارتباطات احساس رضایت‌مندی از خود داشته باشیم؟

 چگونه در عصر ارتباطات  احساس رضایت‌مندی از خود داشته‌باشیم؟

گاهی انسان اجتماعی حتی در جمع دوستان و آشنایان هم احساس رضایت درونی ندارد، و جایی را به دور از همهمه و شلوغی می‌طلبد تا در انزوای خود فرو رود، ولی در همان خلوت دو نفره خودش و تنهایی، باز هم احساس رضایت از خود ندارد. به نظر شما علت این همه سردرگمی و تنهایی در عصر ارتباطات چیست؟

یکی از عوامل راضی و خوشحال نبودن از خود، عدم خودآگاهی است؛ انسان با داشتن آگاهی از تواناییها و مهارتهای خود می‌تواند میزان استرس و افسردگی را صدها بار در خود کاهش دهد.

عوامل موثر در احساس رضایت از خود

  1. آگاهی از تواناییها باعث می‌شود فرصتها را شکار کنید، چالشها را به رسمیت بشناسید و با تمرین و تکرار به نتیجه مورد قبول برسید. اینگونه انگیزه در درون‌تان بیشتر می‌شود و احساس رضایت از زندگی در شما دوچندان خواهد شد.

یونگ می‌گوید: «به دنبال این باش که خودت را زیست کنی، با توجه به علایق و توانایی‌هایت.»

۲٫ از عواملی که می‌تواند احساس رضایتمندی درونی را کاهش می‌دهد، احساس خودکم‌بینی است و این عامل حاصل پر‌توقعی از خود و دیگران و باور نداشتن توانایی‌های خود است.

زمانی‌که انسان خودش را بین حصاری از بایدها و نبایدها محصور می‌کند، در تله‌ی خود‌کم‌بینی می‌افتد و در واقع خود را در دام کمال‌گرایی می‌اندازد.

۳٫ یکی دیگر از راههای رسیدن به احساس رضایت از خود، نوشتن برنامه روزانه است.

چون کار مغز حفظ حالت موجود است و از کارهای بزرگ می‌هراسد، پس باید اهدافتان را کوچک و خرد کنید، زیرا در مغز ۱۰۰ میلیارد نورون وجود دارد که با تمرین و تکرار مداوم هر عادتی، نورونهای مغز، مسیر عصبی جدیدی می‌سازند و با تمرین پی‌در‌‌پی، این نورونها بلندتر و مقاوم‌تر می‌شوند، مصرف مغز پایین می‌آید و پذیرش کار سخت، برای فرد آسان می‌شود. مانند: کتاب‌ خواندن که اگر روزانه ۱۵ دقیقه کتاب خوانده‌شود، به مرور زمان مسیر عصبی کتاب‌خواندن در مغز ساخته‌ شده و کتاب‌خواندن در فرد نهادینه می‌شود.

با ساخت مسیر عصبی جدید در مغز، مسیر عصبی قبلی از بین می‌رود، پس به جای اینکه با افکار منفی دست‌و‌‌پنجه نرم کنید یا حتی بجنگید، بهترین کار این است که نگویید می‌خواهم با منفی‌نگری مبارزه کنم، بلکه مسیرعصبی خوش‌بینی را در مغزتان بسازید تا مسیر‌عصبی منفی‌نگری در مغز کوتاه شود و به مرور از بین برود.

۴٫ از دیگر راههای رسیدن به آرامش و رضایت از خود این است که روی طرز فکرخودتان کار کنید.

انواع طرز فکر در انسان

انسان به عنوان موجودی اجتماعی دو نوع طرز فکر دارد:

۱٫ طرز فکر ایستا

طرز فکر ایستا بیشتر در افراد غار‌نشین دیده می‌شد و اکنون برای افرادی که از قانون همه یا هیچ پیروی می‌کنند دیده می‌شود که منجر به کمال‌گرایی افراد می‌شود. این افراد سعی می‌کنند از حاشیه‌ امن خود بیرون نیایند، چون هر چالشی را پُر‌خطر و نا‌امن می‌دانند. آنها از به چالش کشاندن خود برای رسیدن به هدف بهتر امتناع می‌کنند و می‌گویند تلاش‌کردن، کار احمقانه‌ای است، حتی در مواردی پرسیدن یک آدرس از افراد را کاری عبث و بیهوده می‌دانند. این افراد جلوی انتقاد دیگران هم به شدت گارد می‌گیرند و از جملاتی مانند: شانس یک‌بار در خانه‌ی آدم را می‌زند، بیشتر استفاده می‌کنند تا تلاش‌نکردن خود را توجیه کنند.

۲٫ طرز فکر پویا و در حال رشد

این طرز فکر درست بر عکس طرز فکر ایستا است؛ در این طرز فکر، انسانها همیشه در حال تلاش برای رسیدن به هدفی والاتر هستند، خود را بیشتر به چالش می‌کشند، چالش و موانع را یک فرصت تلقی می‌کنند و آنرا پلی برای دستیابی به آرزوهای‌شان می‌دانند. همین‌طور در برابر انتقاد دیگران منعطف برخورد می‌کنند، چون فکر می‌کنند نتیجه انتقاد باعث رشد آنها می‌شود. در واقع انسانهای منعطف وقتی به هدفی نمی‌رسند، هدفشان را تغییر می‌دهند و ایستا نیستند تا شکست را تجربه کنند.

نقش ارزش‌ها در احساس رضایت از زندگی چیست؟

انسان از ۳۰ سالگی به بعد دچار گم‌شدگی می‌شود، نارضایتی از رشته‌ی تحصیلی، ازدواج و غیره، از جمله‌ی نارضایتی‌ها است، اما با داشتن هدف و چشم‌انداز در زندگی، دچار سرگشتگی و کلافگی نمی‌شود. برای داشتن چشم‌انداز نو باید ماموریت‌تان را بشناسید، ماموریت همان رسالت هر انسان در زندگی است، با توجه به هدف‌گذاری‌. این هدف‌گذاری‌ها باید منطبق با ارزش‌ها و توانایی‌های فردی و دست یافتنی باشد.

نقش ارزشها در رضایت‌مندی از خود

یکی‌ از مواردی که می‌تواند احساس رضایت از خود به انسان دهد، زندگی‌کردن بر پایه ارزشهای فردی است. انسان اگر با ارزشهایش زندگی نکند، احساس رضایت‌مندی در زندگی ندارد، اگر چه به آنچه می‌خواسته رسیده‌باشد، ولی چیزی خوشحال‌اش نمی‌کند. مثلا برای رسیدن به ماشین چند‌میلیاردی، چندین‌کار خلاف و ضد‌ارزش انجام‌ می‌دهد که باعث می‌شود اگر چه به هدف‌اش برسد ولی از ته قلب خوشحال نباشد.

هر انسانی باید در زندگی ارزشهای خود را بشناسد و با آن زندگی کند، مثلا داشتن استقلال مالی یک‌ارزش است که می‌تواند به او انگیزه‌ ادامه زندگی بدهد. هر انسانی  ارزشهای مختص به خودش را دارد، ارزشهایی مانند مهربانی، شجاعت، کنجکاوی، تلاشگر بودن، صداقت، پذیرش شرایط موجود و …

انسانی که با ارزشهایش زندگی می‌کند حتی اگر دیگران در راه رسیدن او به هدف‌اش مشکل ایجاد کنند ولی او مقاوم می‌ایستد، زیرا انتخاب کرده است که با ارزشهایش زندگی کند.

ارزشها مثل قطب‌نما هستند و مسیر درست را نشان می‌دهند، هر هفته ارزشهای‌تان را چک کنید تا بفهمید چند‌درصد با ارزشهای‌تان زندگی کرده‌اید؟

در زندگی مواردی پیش می‌آید که شاد نباشیم ولی وقتی انسان با‌ارزشهای اتتخابی خود( مهربانی، نوع‌دوستی، کسب روزی حلال، و…..) زندگی می‌کند، حال درونی‌اش خوب است و احساس خوبی دارد.

از نظر ارسطو خوشبختی، زندگی کردن با ارزشهاست.

چرا ما انسانها ارزشمند هستیم؟

زیرا انسان جاویدان است و با مرگ از بین نمی‌رود پس دارای ارزش‌ثابت هست.

باورهای‌نادرست ما در مورد ارزشمند نبودن

  1. من نمی‌توانم هیچ‌کاری را درست انجام‌دهم. درباره این جمله باید در نظر بگیرید که هیچ‌کس نمی‌تواند تمام کارها را درست انجام‌دهد و هر‌کسی در زمینه‌ای خاص، تبحّر دارد.

۲٫ من دائم اشتباه می‌کنم و شکست می‌خورم. باید فکر کنید که همه‌ انسانها با آزمون و خطا به نتیجه می‌رسند و موفق می‌شوند، پس این طرز فکر اشتباه است.

ادیسون می‌گوید: من ۱۰۰۱ بار راهی را رفتم که به روشن شدن لامپ ختم نشد، در واقع او نمی‌گوید: من شکست‌خورده‌ام بلکه تجربه‌های خودش را بر‌می‌شمارد.

۳٫ نباید بگویید هیچ‌کس من را دوست ندارد، بلکه باید اینگونه فکر کرد که همه‌ی انسانها هم دوست دارند و هم دشمن و قرار نیست همه، ما را دوست داشته‌باشند.

گاهی انسان یا اصلا خودش را دوست ندارد یا خود‌شیفته می‌شود و احساس غرور بی‌جا به او دست می‌دهد که هر دو گزینه اشتباه است. در واقع خود‌دوستی منطقی ایده آل است.

مارتین سلیگمن می‌گوید: «درماندگی آموخته شده، نداشته باشید، زیرا در پسِ آن احساس بی‌ارزشی می‌کنید و حالتان بد می‌شود.»

آفت ارزشها

کامل‌گرایی و زندگی‌کردن در زمان‌گذشته و آینده از آفتهای ارزشهای انسانی است، جدا شدن از بایدها و نبایدها باعث از بین‌رفتن کامل‌گرایی می‌شود و همچنین زندگی‌کردن در زمان‌حال باعث از بین‌رفتن آفت ارزشها می شود.

انسان به جای متمرکز شدن در گذشته و در رویای آینده بودن و احساس افسردگی باید پیشرفت امروز خود را با دو سال پیش خودش مقایسه کند نه با دیگری، تا دچار تعارض و به‌هم‌ریختگی نشود و اگر خود را با سال قبل خودش مقایسه کند که چند درجه بیشتر پیشرفت کرده، احساس رضایت از خود و حتی ارزشمندی می‌کند.

انگیزه

همیشه در زندگی برای انجام دادن کارها باید انگیزه پیدا کنید.

۸۰ درصد انسانها از بی‌انگیزگی رنج می‌برند، ولی اگر بدانند که با برنامه‌ریزی و انجام کارهای کوچک ولی مستمر احساس‌خوبی به آنها دست می‌دهد، انگیزه زیادی پیدا می‌کنند و حالشان خوب می‌شود، زمانی‌که هدفی در زندگی نداشته‌باشید، دیگران به شما هدف می‌دهند و آنها راهتان را انتخاب می‌کنند.

با استفاده از سیستم خلاق مغز می‌توانید در بهبود احساس رضایت از خود در زندگی، قدمی بردارید، برای این رضایتمندی سعی کنید هر ایده‌ای را که به ذهنتان می‌رسد بنویسید و در واقع وقتی بارش فکری در شما به وجود آمد، از بین آنها درست‌ترین راه را انتخاب کنید. برای بارش‌فکری بیشتر از قدرت‌ تمرکز استفاده کنید.

برای تمرکز‌کردن روی هر‌کاری فقط ۱۰ دقیقه روی کاغذ متمرکز شوید و هر‌ فکری که به ذهن‌تان رسید آن را بنویسید و بعد انجامش دهید.

راههای بالابردن انگیزه

۱٫از عوامل انگیزه‌کُش مانند اخبار منفی و… دوری کنید.

۲٫کارهای‌کوچک مانند پیاده‌روی انجام‌دهید، زیرا پیاده‌روی باعث ترشح دوپامین مغز می‌شود و حالتان خوب می‌شود.

اعتماد‌به‌نفس

وقتی فردی به توانمندی‌های خود باور داشته‌باشد اعتمادبه‌نفس بالایی دارد، پس اعتماد‌به‌نفس واقعی حاصل داشتن مهارت‌کافی در هر زمینه‌ای و باور‌داشتن توانایی‌های فردی است که منجر به احساس رضایت از خود می‌شود.

آلبرت بندورا می‌گوید: «اعتماد‌به‌نفس انسان باید در حوزه‌های مختلف سنجیده‌شود: اعتماد‌به‌نفس در رانندگی، نویسندگی، سخنرانی و…»

اعتماد‌به‌نفس کاذب

اگر شخصی در هیچ‌کاری مهارت نداشته‌باشد ولی باور غلط (من بلد هستم) دارد، دچار اعتماد‌به‌نفس کاذب می‌شود و در تله‌ی بی‌ارزشی می‌افتد.

افزایش اعتماد‌به‌نفس

افرادی با اعتماد‌به‌نفس بالا، بیشتر احساس رضایت از خود و زندگی دارند، با همین شرایط موجود، با همین خانواده.

این افراد همیشه خود را با دیگران برابر نمی دانند. آلبرت الیس می‌گوید: « اصلا ما قرار نیست با کسی برابر باشیم بلکه باید خود را با‌ارزش بدانیم.»

این افراد مهارت کافی در یک حوزه دارند و تواناییهای خود را شناخته و به پرورش آن می‌پردازند.

راههای بالابردن اعتماد‌به‌نفس

  1. تمرکزتان را از روی نقاط‌ منفی وجودتان بردارید و روی نقاط‌ مثبت متمرکز شوید.

۲٫ ویژگیهای آدمهای‌ بزرگ را زندگی‌ کنید. ( نقاط توانمندی آنها را بیابید و با آنها عجین شوید.)

۳٫ مهمترین مسئولیت شما مراقبت از خودتان هست، با قوّت کارهای‌تان را درست انجام‌دهید، تفریح خوبی داشته‌باشید، هر‌جا که به‌هم‌ریختگی اخلاقی درون‌تان دیده‌ شد، علتش نداشتن تفریح خوب است.

۴٫ برای بالا‌بردن اعتماد‌به‌نفس، با افراد‌خوب معاشرت کنید و افراد‌ منفی را حذف کنید و آنها را با افراد فرکانس‌بالا جایگزین‌کنید، زیرا زندگی شما مجموع ۵ نفری هست که شما با آنها معاشرت دارید.

۵٫ به جای فکرکردن مداوم به مشکلات، به خود بگویید من چه کاری انجام‌دهم که حالم خوب شود؟

۶٫خودتان را قبول داشته‌باشید، در هر جایگاهی که هستید، با هر موقعیتی تا احساس رضایت از خود را تجربه‌کنید.

۷٫ زبان‌ بدن یکی‌دیگر از راههای بالا‌بردن اعتمادبه‌نفس است، وقتی‌که با طرف مقابل روبرو می‌شوید، مستقیم به او نگاه‌کنید، زیرا چشمها هم می‌بینند و هم پیام و انرژی می‌فرستند.

۸٫ بیشتر گوش‌دهید، کمتر حرف بزنید، مدیران‌موفق و با‌ اعتماد‌به‌نفس بالا وقتی وارد جلسه می‌شوند، اول نظرات اطرافیان را می‌پرسند.

۹٫ یادآوری مهمتر از یادگیری است، با جملات‌تاکیدی به خود دروغ نگویید، زیرا مغز متوجه دروغ‌تان می‌شود، وقتی می‌گویید: « من قوی هستم»، مغز می‌گوید: « چرا دروغ می‌گویی؟ تو برای قوی‌بودن چه کاری انجام‌دادی؟» پس باید تمرین و تکرار در ورزش داشته‌ باشید تا جملات‌تاکیدی من قوی هستم اثر‌گذار شود.

۱۰٫ به جای بایدها و نبایدها ابتدای کلام‌تان بگویید: «من قدرت دارم که این مشکل‌ام را بپذیرم.» اگر چه دردآور است و برچسب بی‌ارزشی به خود نزنید.

اعتماد‌به‌نفس‌‌پایین

افراد با‌ اعتماد‌به‌نفس پایین، ابتدا فکر منفی می‌کنند، مثل:«من بی‌اراده‌ام، من تنبل‌ام.»

این افراد خود را در قلاب افکار منفی می‌اندازند و کارهایی انجام می‌دهند که نتیجه‌ افکار منفی است، انسانی که می‌گوید: « من تنبل‌ام.» به خوابیدن و انجام ندادن کارهایش ادامه می‌دهد، پس به خودش ثابت می‌کند که تنبل هست و احساس رضایت از خود نمی‌کند و با این اوضاع هیچ وقت خوشحال نیست.

برای اینکه بتوانید اعتماد‌به‌نفس را از خود جدا کنید، از تکنیک استیون هیس و راس‌هریس استفاده کنید. طبق آموزه‌های این دو روانشناس اکت، لازم است در زمان حال متمرکز شوید. گوش کنید ذهن‌تان چه چیزی را تکرار می‌کند؟( ذهن آگاه شوید) و افکار منفی را به رسمیت نشناسید.

نعمتهای‌تان را خوب ببینید و به‌جای رویا‌پردازی با واقعیت زندگی کنید، اول باید کوله‌پشتی قدیم خود را از افکار منفی خالی کنید و آن را با افکار مثبت و کاربردی پُر کنید.

افرادی با‌ اعتماد‌به‌نفس پایین، از پذیرش خود و ویژگیهای ظاهری خود شانه خالی می‌کنند و برای خود ایده‌آل‌های غیر‌قابل‌دسترسی می‌سازند. عملهای زیبایی انجام می‌دهند تا احساس بهتری پیدا کنند و خوشحال‌تر شوند و احساس رضایت از خود پیدا کنند.

این افراد به آرامش نمی‌رسند و دائم در استرس و اضطراب هستند که آیا مورد قبول دیگران هستند یا نه؟

در پاسخ به این افراد باید گفت: به میزانی که خودتان را دوست داشته‌باشید، مورد قبول دیگران قرار می‌گیرید، پس باید افکار مثبت را در درونتان پرورش‌دهید، در نتیجه به خودباوری و اعتماد‌به‌نفس بالا می‌رسید.

از نا‌امیدی بپرهیزید، زیرا مانع بالا‌رفتن اعتماد‌به‌نفس‌تان می‌شود،( ناامیدی از خدا، به این صورت که چرا خدا صدای مرا نمی‌شنود)، ( ناامیدی از خود، وقتی با خود می‌گویید: من عُرضه انجام هیچ‌کاری را ندارم) به جای این افکار ناامیدکننده، فکر کنید که آیا به این حد رسیده‌اید که صلاح خودتان را در مورد خواسته‌ای که از خدا دارید، بهتر از او بدانید؟ اجازه دهید خدا، خدایی کند و ما فقط بندگی.

عزت‌نفس

کسی که خود را دوست داشته‌باشد و به خود احترام بگذارد، عزت‌نفس بالایی دارد و در خوشحالی و احساس رضایت از زندگی غرق خواهد‌بود؟ شما چقدر برای خود ارزش قائل هستید؟ در تنهایی خود آیا لباس مرتب می‌پوشید و در ظروف شیک غذا صرف می‌کنید؟ اگر اینگونه رفتار می‌کنید، شما انسانی با عزت‌نفس بالا هستید که به خود احترام می‌گذارید.

انواع عزت‌نفس

داشتن اعتماد‌به‌نفس و عزت‌نفس برای انسان حکم تارو‌پود برای وجودش را دارد. این دو مورد  باعث رسیدن انسان به اهدافش می‌شود.

انسان با عزت‌نفس بالا، وقتی کاری را انجام می‌دهد، در پی آن احساس ارزشمندی می‌کند و انگیزه برای شروع دوباره پیدا می‌کند. این افراد از هر اتفاقی، تعبیر خوب و مثبت می‌سازند. به عنوان مثال: علی‌رغم مشکلات، کاری انجام می‌دهند تا نتیجه‌ خوب داشته‌باشد و خود را شایسته بدانند و باعث افزایش رضایت او از زندگی می‌شود.

با این تفاسیر لازم است زندگی‌آگاهانه داشته باشید و اینکه بدانید در کجا هستید و در چه موقعیتی، یا به قول شاعر:

«به کجا آمده‌ام آمدنم بهر چه بود     به کجا می روم آخر ننمایی وطنم»

عزت‌نفس پایین

این اشخاص، خیلی زود از کارهای روزمره خسته می‌شوند و خود را شکست‌خورده می‌دانند و در سختی‌های زندگی زود کنار می‌کشند؛ پس نتیجه‌ی خوبی نمی‌گیرند و خود را بی‌کفایت می‌پندارند، زیرا به توانایی‌های‌شان ایمان ندارند.

راههای بالا‌بردن عزت‌نفس و احساس رضایت درونی

  1. یاد‌ بگیرید در لحظه زندگی‌کنید تا از کیسه‌ عزت‌نفس‌تان خرج نکنید. مانند: چک‌نکردن گوشی‌موبایل موقع صبحانه‌خوردن، زیرا وقت‌تان هدر می‌رود و کتابی را که مثلن ساعت ۸صبح باید می‌خواندید، به تعویق می‌افتد و احساس شکست می‌کنید و با خود می‌گویید: «من انسان بی‌ارزشی هستم و از یک ساعت‌دیگر شروع می‌کنم.» در این لحظه از کیسه‌ عزت‌نفس‌تان خرج کرده و احساس‌ رضایت از خود و نیز احساس خوشحالی در شما کم‌رنگ می‌شود .

۲٫ همیشه تصمیم‌ نهایی را در زندگی خودتان اتخاذ کنید نه دیگران، برای این موضوع باید کارهای‌تان را به اقدامک‌های قابل‌دسترسی تبدیل کنید تا راحت‌تر بتوانید تصمیم بگیرید.

۳٫ همیشه سعی‌کنید حتی‌الامکان از انجام دادن چند کار با هم اجتناب‌کنید، چون به مرور احساس کم‌کاری می‌کنید و فکر می‌کنید توانایی انجام کاری را ندارید؛ پس مثلا اگر چند کار را قرار است عرض ۲ ماه انجام دهید، زمان‌تان را بیشتر می‌کنید و طی ۵ ماه انجام می‌دهید و دوباره عزت‌نفس‌تان لطمه می‌خورد و بیشتر تلاش‌تان را صرف غرقگی در کار و رضایت از زندگی در شما کاهش می‌یابد.

انواع شادی

شادی این نیست که کاری کنیم که دیگران ما را تشویق کنند، بلکه آن است که بدانید رسالت‌تان در زندگی چیست؟

شادی واقعی: برای رسیدن به شادی نیاز به خود‌آگاهی دارید تا احساس رضایتمندی درونی را خود نهادینه کنید، پس مستلزم تلاش فراوان است.

شادی سطح ۱

این شادی از حواس پنجگانه نشات می‌گیرد: شادی ناشی از شنوایی مثل شنیدن موسیقی خوب و با مفهوم، شادی ناشی از بینایی مثل خرید کردن در بازار و دیدن طبیعت زیبا.

شادی سطح ۲

شادی لذتهای عمیق: کسی که از مهارت‌هایش به خوبی استفاده می‌کند، غرق در لذت می‌شود و بر پایه توانایی‌هایش لذت می‌برد. مثل فردی که از نویسندگی لذت می‌برد.

(برگرفته از کتاب جادوی‌سفید/ نوشته‌ مرتضی‌روحانیان)

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

پست های مرتبط