جستجو

تغییر ابریشمی

دو کرم ابریشم مدتها کنار هم روی برگ سبزدرختی زندگی می کردند و برگهای سبز را لذیذ ترین غذای خود می دانستند. در گرگ و میش یکی از روزهای پاییزی، کرم اولی سردش شد. تصمیم گرفت دور خودش پیله ای بگیرد تا برودت هوا آزارش ندهد. کرم دیگر که از بیرون او را نظاره گر بود، دائم به او می گفت: دوست عزیز با این پیله ای که دور خود پیچیده ای آیا احساس تنهایی نمی کنی؟ کرم گفت:اگر تو هم جای من بودی و از این گرما لذت می بری، دیگر این حرف را نمی زدی . دوستش گفت: فکر این را کرده ای که گرما را به بهای تنهایی فروخته ای؟ کرم ابریشم در جواب، سکوتی طولانی کرد، موازی با زندانی شدن دوستش که پیله ای به دور خود پیچیده بود. او سرتاسر پاییز و زمستان، سرمای هوا را در جمع گرم دوستانش گذراند و در تنهایی به دوستش فکر می کرد که چگونه نتوانست این سرما را تحمل کند تا بهاری دیگر را دوباره ببیند. کرم ابریشم روز اول بهار، جلوی برکه ی آبی رفت و خود را پروانه ای زیبایی یافت که پرواز را بالاترین نقطه رسیدن به اهدافش می دانست.

تغییر کردن نوعی استراتژی انتخابی است؛ و شجاعت داشتن، مهمترین پارامتر در تغییر دادن شرایط می باشد. در داستان بالا دو کرم ابریشم خود را در به گونه ای در معرض انتخاب قرار دادند و با این روش به دو هدف متفاوت با موقعیت یکسان رسیدند.

کرم ابریشمی که از حاشیه امن خود پا فراتر نگذاشت، خود را در پیله ی افکارش محصور کرد و دیگری با شجاعت از تنهایی و رکود گریخت و خود را در شرایط و چالش تغییر قرار داد تا آینده ای روشن برای خود رقم بزند. تغییر کردن دردآور است. همانطور که کرم ابریشم سرمای هوا را تحمل کرد تا بتواند روزهای بهاری را ببیند و تبدیل به پروانه ای زیبا شود. اگر هر تغییری آسان بود، به طور حتم اکثر افراد تغییر می کردند؛ پس می توان گفت اینگونه است که عده ای در اواسط راه کم می آورند و با هر ناملایماتی به عقب برمی گردند. 

چگونه پروانه شویم؟

دوباره به داستان برگردیم، کرم ابریشمی که به حرف دوستش گوش نداد و خود را در پیله زندانی نکرد، از تنهایی و در حبس ماندن و در نتیجه نابود شدن، مطلع بود و آگاهی، همان گام نخست در تغییر کردن است که با داشتن آگاهی از شرایط موجود می توان به تغییرات اساسی رسید.

در داستان ذکر شده، کرم ابریشم با تحمل روزهای سخت و سرد زمستان و گذر زمان به پروانه ای رنگارنگ تبدیل شد، پس زمان بر بودن تغییرات، در همین داستان ملموس است و اینگونه است که می گویند در قله کوه تعداد کمتری انسان موفق هستند ولی در دامنه، بیشمار افرادی با فراغ بال وجود دارند. چرایی باقی ماندن کرم ابریشم در زمستان سرد چه بود؟

در تغییر کردن، فقط انتخاب راه کافی نیست، علتی که سرما را برای کرم ابریشم قابل تحمل کرد، انگیزه ی او در رسیدن به بهار بود، که سبب شد او را مقاوم نگه دارد. مهمترین عاملی که انتخاب ها را به هدف نزدیک می کند و تغییرات اساسی رخ می دهد، داشتن المان انگیزه است که ناهمواریهای مسیر را برای انسان هموار می کند، تا انسان برای رسیدن به نتیجه ی مطلوب تمام تلاش خود را بکند و در برکه آرزوها پروانه وار خودنمایی کند.

  • پیله، چگونه کرم ابریشم را می‌کشد؟

کرم ابریشم درقلاب عادتها گیر افتاده بود و با تنیدن، که عادت دیرینه ی او بود، مانوس شده بود و دوری گزیدن از این عادت برایش امکان پذیر نبود. شد آنچه نباید می شد و پیله ای ازعادات به دور خود پیچید. با گریز به این داستان باید گفت: عادتها چون درختان تنومندی هستنند که هرچه قدیمی شوند، ریشه دارتر می شوند و مقابله با آنها کار سختی است؛ پس اجازه ندهید عادتها شما را هدایت کنند و به دام آنها گرفتار نشوید، بلکه شما آنها را به سمت هدف خود راهنمایی کنید و یا در مواردی آنها را تغییر دهید تا نتیجه همان شود که مطلوب شماست. اصولا به جای حذف عادتها و کلنجار رفتن با خود، می توان ازعادتهای جایگزین استفاده کرد. اجازه دهید با یک مثال روزمره قضیه را ملموس تر کنم؛ وقتی کودکی را از شیر مادر می گیرید، جایگزین آن شیشه ی شیر را برای او انتخاب می کنید تا تغییر دادن در عادات شیر خوردن، او را آزرده خاطر نکند. در حذف عادتها باید دقت داشته باشید که این تغییر، باعث تحلیل انرژی شما نشود بلکه با روی آوردن به عادت جایگزین سبب شوید انرژی شما برای رسیدن به اهدافتان مضاعف گردد. مثال دیگر اینکه اگر به شخص چاقی گفته شود برای کاهش وزن نوشابه نخور، شاید در ابتدای کار کمی انگیزه اش برای کاهش وزن کم شود ولی اگر به او گفته شود روزی یک لیوان به جای یک بطری بنوش و هفته ی بعد روزی یک فنجان نوشابه مصرف کن، این رویکرد عادت جایگرین، انرژی فرد را برای تغییر کردن افزایش داده و به مراتب نتایج مثتبی برای او در بر خواهد داشت. اینچنین می توان کم کم به حذف عادات مخرب یا دست و پا گیر پرداخت که همین امر سبب کاهش فشارهای ذهنی انسان می شود.

از دیدگاه جان مکسون راز موفقیت در پروانه شدن چیست؟ جان مکسون می گوید: (هیچ وقت نمی توانید زندگیتان را تغییر دهید، مگر کاری که هر روز انجام می دادید را تغییر دهید، زیرا موفقیت در کارهای روزمره است.) طبق گفته مکسون، تکرار هر کاری باعث تثبیت آن در ضمیر ناخودآگاه می شود مثل نماز خواندن که اگر از روی عادت باشد یک سری کلمات را پشت سر هم زمزمه می کنیم حتی اگر فکرمان هم مشغول شود باز هم آن کلمات را ادامه می دهیم چون بر اثر تکرار، در ضمیر ناخودآگاه ما ثبت شده است. رمز موفقیت از نظر جان مکسون در این است که: با تغییر دادن روزمرگی ها، می توان یک پله به هدف نزدیکتر شد. روزمرگی هایی که شما را از رسیدن به اهدافتان دور می کند به مانند همان پیله ای است که اگرچه عادت کرم ابریشم بود ولی او با تغییر دادن عادت تنیدن پیله بر دور خود، توانست پروانه بودن را تجربه کند و به هدف والاتری از کرم بودن برسد.

چگونه عادت های روزمره باعث رسیدن به اهداف می شوند؟

با تغییر عادتهای روزمره به عادتهای مثبت، کم کم الگوهای رفتاری در انسان شکل خواهد گرفت و تکرار الگوهای رفتاری باعث ایجاد نرون های عصبی یا همان شیارهای مغزی می شود که از اتصال این نرونها الگوهای ذهنی تبدیل به عادت خاص می شود، وقتی توجه به آن عادت بیشتر شود، شیارهای ذهنی فعال تر می شوند و تمایل به آن عادت را آزاد می کند.

اگر توجه به عادت متوقف شود، شیارهای مغزی ضعیف تر می شود و برعکس هرچه تکرار عادت ها بیشتر شود، شیارهای مغزی ضخیم تر و به هم تنیده تر می شوند پس عادتها نیازمند زمان هستند تا انسان را به هدف برسانند.

  تغییرات پلکانی:

برایند مطالبی که گفته شد را اینگونه می توان بیان کرد: تغییرات همیشه نامحسوس است ولی نتایج مثبتی را به ارمغان می آورد، در واقع تغییرات جزئی منجر به نتایج کوچک ولی پایدار می شود زیرا برداشتن گامهای کوچک و داشتن شکیبایی سبب تغییرات بزرگ می شود و در این راه استمرار و مداومت، منتج به نتایج ارزشمند و رسیدن به جایگاه مطلوب می شود. مثلا فردی که از اضافه وزن رنج می برد اگر با ۱۵ دقیقه در روز پیاده روی شروع کند و هر روز ۵ دقیقه به آن اضافه کند، این انتخاب کوچک و تغییر جزئی به همراه صبروتحمل باعث پیشرفت او در کاهش وزن می شود ولی این موضوع منوط به این است که در راه رسیدن به هدف خود استمرار و مقاومت داشته باشد و از زود به نتیجه نرسیدن خسته نشود. در این ضرب المثل می توان به وضوح به این موضوع را همانند سازی کرد. رهروآن است که آهسته و پیوسته رود رهرو آن نیست گهی تند و گهی خسته رود پس با این اوصاف، داشتن انضباط ساده در انجام کارها می تواند تاثیرات موجی بر روی رفتارهایمان در زندگی داشته باشد. برداشتن گامهای کوچک و استوار باعث تغییرات پلکانی در انسان می شود و راه را برای رسیدن به نتیجه مورد نظر هموار می کند.

شرط لازم و کافی چیست؟

توهمانی هستی که فکر می کنی

شاید کرم ابریشم اولی در خودش ندای پروانه شدن را می شنید که با زیرکی و انتخاب هوشمندانه از تنیدن پیله بر دور خود امتناع کرد، پس با اتخاذ تصمیماتی که منجر به عادت های سازنده می شود، می توان به موفقیت های چشمگیری رسید. انسان به هرآنچه که می خواهد می تواند برسد، فقط کافی است در راه رسیدن به خواسته اش سخت تلاش کند، زیرا تنها هوش و ذکاوت دلیل رسیدن به اهداف نیست اگرچه داشتن هوش ازملزومات است ولی شرط کافی نیست، در واقع هوش و تلاش دو بال رسیدن به خواسته هایتان می باشد. داشتن پشتکار و متعهد بودن در انجام کار می تواند عادت مثبت را در انسان پایه گذاری کند. شاهد عینی این ماجرا شخصی به نام اَندری اندروز می باشد که علی رقم پشتکارش در رد شدنش توسط ناشرها ولی تسلیم نشد. (اندری اندروز برای چاپ اولین کتابش به نام هدیه مسافر به ناشرهای مختلف مراجعه کرد ولی کتاب او توسط ۵۱ ناشر رد شد) او با تقویت روحیه ی مبارزه طلبی توانست کتابش را توسط ناشر پنجاه و دوم به چاپ برساند و کتاب او به چندین زبان به چاپ رسید و این کتاب به زبان فارسی هم ترجمه شده است.

نمونه دیگر پشتکار، احمد شاملو است، نظر محمدقائد(جستار نویس) راجع به احمد شاملو( شاعر و روزنامه نگار): این درجه از استمرار و سرسختی در تکرار و تکرار، متمایزش می کرد؛ زیرا هر وقت که دفتر روزنامه او را می بستند، دفتر دیگری را تاسیس می کرد.

شانس چیست؟

آیا تاکنون احساس خوش شانس بودن داشته اید؟ واقعا خوش شانسی چیست؟ خوش شانسی آمادگی فرد ی یا همان پیشرفت شخص است به همراه نگرش و طرز فکر با چاشنی فرصت. شاید بپرسید کارایی این معجون چگونه است؟ ساده است وقتی که انسان مهارتهای خودش را ارتقا دهد و تمرکزش را بر روی مهارتها و نقاط مثبت خود بگذارد. همچنین او به جای تمرکز روی نقاط منفی خود، روی نقاط مثبت و برجسته متمرکز شود و دیدگاهش را نسبت به تواناییهای خود تغییر دهد. او می تواند با صید کوچکترین فرصتهایی که گاهی به راحتی از آن گذر می کرده، در را به روی شانس باز کند. با این تعریف باید گفت: هر فردی بدون توجه به شرایط موجود مثل: (اقتصاد بیمار و نبودن کار و سرمایه) می تواند کنترل صددرصدی زندگی خود را به دست بگیرد. در این زمینه ریچار برانسون می گوید: وقتی شانس در مسیر زندگی ام قرار گرفت ازش استفاده کردم. هستند افرادی که شانسهای زیادی را از پشت در به دلیل کمالگرایی رد کرده اند تا فرصت دیگری یا موقعیت بهتری را پیدا کنند ولی سالها گذشت و نتوانستند به نتیجه برسند.

به عقیده ی جیم ران (هر چیزی که انجام دادنش کار ساده ای به نظر بیاید انجام ندادنش هم ساده تر به نظر می آید) پس فرصت های به ظاهر ساده ی اطرافمان را دریابیم و به راحتی از آنها عبور نکنیم و منتظر روزبعد نباشیم.  

کلید موفقیت چیست؟

برای رسیدن به موفقیت و تغییر دادن حالت موجود می بایست هدف گذاری کنید. وقتی به دنبال هدفی هستید به ذهنتان فرمان می دهید تا اهدافتان را با موارد مشابه در دنیای بیرونی همخوانی کند. برایان تریسی معتقد است: افراد موفق اهداف مشخصی دارند و افراد ناموفق اهدافشان را دور سرشان مثل تیله های چرخان در قوطی می چرخانند. در واقع اهداف ننوشته، فانتزی خیال هستند، تا وقتی که در راه رسیدن به تغییرات به هدفها جامه عمل پوشانده نشود. پس اهدافتان را بر روی کاغذ بنویسید تا ملکه ی ذهنتان شود زیرا به قول پاوول: به هر آنچه به وضوح تصور کنید، با تمام وجود به آن باور داشته باشید و برای رسیدن به آن تلاش کنید، حتما به آن خواهید رسید.

به طور کلی موفقیت آن چیزی نیست که دنبال آن بگردید زیرا هر چیزی را که تعقیب کنید فرار می کند، مثل گرفتن پروانه، پس موفقیت چیزی است که با تبدیل شدن به شخصیتی که آرزویش را دارید، به دست می آید. در حقیقت کلید موفقیت اصلی و تغییر کردن، خود شما هستید و با پذیرش مسئولیت همه ی انتخابهایتان، می توانید حس مسئولیت پذیری را در خود رشد دهید، و گذشته تان را تغییر دهید و متحول شوید، مانند کرم ابریشم داستانمان که به دلیل پذیرش انتخابی که کرده بود، خود را در برکه به شکل پروانه ای زیبا دید.

پیشنهاد‌هایی جهت تبدیل شدن به پروانه: 

۱.افکار منفی( من تحصیلات کافی ندارم و یا چاق هستم ) را با پشتکار و سخت کوشی به افکار مثبت تبدیل کنید.

۲. شش گام کوچک جهت رسیدن به اهدافتان را هر روز انجام بردارید.

۳.کارهای کوچک روزانه که بی اهمیت هستند و شما را پایین می کشند، بنویسید و حذف کنید. ۴.مهارتهایتان را ثبت کنید و ارتقا دهید.  اقداماتی را که می خواهید در مسیر تغییر داشته باشید را ثبت کنید. مثلا اگر قصد پرداخت بدهی هایتان را دارید، هر پولی را که از جیبتان درمی آورید ثبت کنید. در واقع به نوعی گزارش نویسی انجام دهید.

۵.عادتهایی را که قصد تغییرشان را دارید ثبت کنید که جلوی چشمتان باشد.

۶.به خاطر مهارتها و داشته هایتان شکرگزاری کنید.

۷.کارهایی که باعث شکست گذشته شما شده اند را بنویسید.

۸.موانعی که باعث نرسیدن به اهدافتان شده اند را لیست کنید و سپس حذف کنید.

۹.خانه را از محرکهایی که شما را در تغییر دادنتان تحریک می کند خالی کنید. مثل قرار ندادن سیگار در خانه برای افرادی که قصد ترک کردن سیگار را دارند.

۱۰.محرکهایی که باعث می شوند شما عادت بدی( خشم، عصبانیت، و…) از خودتان نشان دهید را لیست کنید و سپس حذف کنید.

۱۱.جایگزین کردن عادتهای خوب به جای عادتهای بد( خوردن میوه به جای خوردن شیرینی بعد از غذا)

۱۲.موفقیت هایتان را جشن بگیرید و برای عادتهای جدیدتان هدیه بگیرید.

۱۳.انتهای شب خود و کارهایتان را بازبینی کنید( حاسِبوا قَبلَ اَن تُحاسِبوا)

۱۴.آرام و مستمر شروع به تغییر کنید.

برگرفته از کتاب اثر مرکب از دارن هاردی و سخنان شاهین کلانتری

صفحه نخست

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

پست های مرتبط