لباس‌چروک

لباس چروک؛ افکار مچاله شده

مادر همیشه با ذوق برای آماده کردن صبحانه‌ی بچه‌ها از خواب بیدار می‌شد. به آشپزخانه رفت. مواد اولیه غذا را با هر‌آنچه عشق در وجودش بود، در قابلمه ریخت و روی اجاق گذاشت.

او در حالیکه منتظر آماده شدن غذا بود لباسها را اتو کرد تا هر‌وقت همسر و بچه ها لباسهایشان را خواستند آماده باشد.

روزی افکار مادر حسابی آشفته و به هم ریخته‌بود. کلافه روی مبل لم داده‌بود و خودش را سرگرم تلفن همراهش کرده بود که همسرش کنارش نشست و از او پرسید: این لباست رو کی خریدی؟
زن با تعجب گفت: ۳ سال پیش. چطور مگه؟
مرد گفت: هیچی، قشنگه.
زن از زیر عینک نیم‌نگاهی به او انداخت و دوباره به چرخیدن در بین صفحات رنگارنگ تلفن همراهش ادامه داد. ‌

ساعتی بعد، یکی از بچه‌ها کنار مادر نشست. دستی به لباس مادر کشید و گفت: مامان جون نظرت چیه لباست رو بدی امروز من اتو کنم؟

مادر از همان پشت عینک گردش به فرزند نگاه تیزی کرد. او تازه فهمید علت سوال همسرش چه بوده؟ آه سردی از اعماق وجودش کشید و یادش افتاد چه روزهایی که آراسته می‌گشت و کسی این آراستگی را تحسین نمی‌کرد.

چه روزها که از آرایشگاه برمی‌گشت و حتی همسرش نیم‌نگاهی به قیافه‌ی او نمی‌کرد.
دقیقا همان روزی که با فکری درگیر بود و حتی حوصله‌ی رسیدن به خودش را هم نداشت، همان روز بیشتر به چشم اهل خانه آمده‌ بود.

تحلیل داستانک لباس چروک با رویکرد خودشناسی با مولانا 

 همیشه نزدیکانتان را مورد‌لطف قرار دهید و با دیدن آنها حس خوشایندی را در آنها القا کنید تا نیروی تازه‌ای بگیرند. با دیدنشان بگویید عزیزم امروز زیباییت دوچندان شده.

 زمانی که غذای ملوّن و خوشمزه‌ای سر میز‌ غذا گذاشته می‌‌شود، در چشم به‌هم‌زدنی ترتیبش را ندهید و از تزیین و رنگ و بوی غذا تعریف کنید، شاید اندکی جبران ساعت‌ها زحمت مادر یا همسر خانواده شود. 

از کوچکترین و ناموزون‌ترین نقاشی فرزندتان تعریف کنید، شاید همه‌ی تواناییش را در همین تکه‌کاغذ و در بین خطهای ناصاف به منصّه ظهور گذاشته‌است.

 وقتی از سرکار می‌آیید و خانه را مرتب می‌بینید، از خانم خانه تشکر گرمی کنید تا گرد خستگی از شانه‌های نحیفش بزدایید.

گاهی اگر مادر خانه لباس زیبایی پوشید، از سلیقه‌اش تعریف کنیذ تا اگر روزی همان لباس بر اثر بی‌حوصلگی چروک بود، یادتان بیاد این همان لباس زیبایی است که روزی از دیدنش ذوق زده شده بودید.

اطرافیانتان و حتی کارهای آنها را در هر شرایطی مورد توجه قرار دهید و سعی نکنید روزی خودشان و کارهایشان برایتان عادی شوند که اگر اینگونه شود، باید فاتحه‌ی رابطه‌تان را بخوانید.

مولانا در مثنوی به این نکته اشاره دارد سوی ما آید نداها را صدا

اگر در کوه فریاد بزنیم همان را می‌شنویم. او در این بیت به قانون انعکاس اشاره می‌کند.هر عملی، عکس‌العملی دارد.

برای استحکام روابط باید به یکدیگر عشق دهید و توجه کنید تا اثر این عشق و توجه به خود شما برگردد.

نویسنده و تحلیل‌گر: نرگس امینی 

به اشتراک بگذارید

2 دیدگاه

به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.

دیدگاهتان را بنویسید

پست های مرتبط