نقش داستان‌سرایی در توسعه فردی؛ خودشناسی با داستان

داستان‌سرایی در توسعه فردی؛ داستان‌ها هیپنوتیزم می‌کنند

سالیان سال است که داستان‌ها برای آموزش و داستان سرایی هم در سطح آگاهانه و هم در سطح ناآگاهانه مورد استفاده قرار می‌گیرند. داستان‌ها به طور ذاتی هیپنوتیک یا خواب‌آور هستند؛ زیرا باعث می‌شوند شما یک واقعیت متفاوتی را تصویرسازی کنید و تا حدودی تجربۀ فعلی خود از موضوع مدنظر را فراموش کنید. این قضیه زمانی رخ می‌دهد که خود را با داستانی که می‌شنوید، همراه ‌کنید. در این مقاله به قدرت داستان گویی در رابطه‌ها و چگونگی داستان سرایی در کلیۀ فرایند زندگی خواهیم پرداخت.

اهمیت و قدرت داستان‌سرایی در توسعه فردی

یکی بود، یکی نبود؛ روزی مردی وارد فروشگاه پرنده‌فروشی می‌شود و درخواست یک طوطی سخنگو می‌کند. فروشنده طوطی سبزرنگی را برای او می‌آورد و از مزایای طوطی برای آن‌ مرد می‌گوید. مرد چشمش به طوطی دیگری می‌افتد و از پرنده‌فروش می‌خواهد تا خصوصیات آن را برایش بگوید. فروشنده با کلی آب‌وتاب از طوطی تعریف می‌کند. آن‌مرد که با حرف‌های پرنده‌فروش طالب طوطی دوم شده بود، طوطی را می‌خرد.

چند روز بعد خریدار طوطی با یک جعبه کفش به فروشگاه پرنده‌فروشی برمی‌گردد و به فروشنده جعبه را نشان می‌دهد و می‌گوید: «طوطی مرد.» پرنده‌فروش به او می‌گوید: «آیا طوطی حرف هم زد؟» خریدار می‌گوید: «بله، قبل از اینکه از روی میله‌اش بیفتد، گفت: غذا.»

همان‌طور که آن طوطی گرسنه به غذا نیاز داشت، ما انسان‌ها هم به داستان‌ و داستان گویی نیازمندیم. نباید از  داستان و قدرت داستان سرایی در ترمیم روابط نیز غافل شویم.

به قول آنت سیمونز در کتاب بهترین قصه‌گو برنده است: «آدم‌ها قصه‌هایشان را به اشتراک می‌گذارند. قصه‌هایی از موفقیت و شکست‌، زیان و بخشش. قصه‌هایی که با «روزی روزگاری» شروع می‌شوند و یا قصۀ پیشرفت‌هایی که رو به جلو داشتند و یا قصۀ ناکامی‌شان را تعریف می‌کنند.»

با توجه به این که داستان‌ سرایی مستلزم حواس شنیداری و دیداری مخاطبان است، داستان‌‌ها هم به انسان‌ها آزادی می‌دهند تا خودشان با شنیدن داستان نتیجه‌گیری کنند. بنابراین شما با داستان‌ سرایی می‌توانید ارتباط نزدیک‌تری با مخاطب برقرار کنید و حتی از آن‌ها بازخورد دریافت کنید.

اگر می‌خواهید نظر مخاطبی که بسیار سرسخت است را جلب کنید، لازم است بیشتر حواس و احساسات او را درگیر داستان خود کنید. برای این منظور بهتر است به جای گفتن یک ‌داستان از دو یا سه داستان در کلام خود استفاده کنید تا نظر او نسبت به شما مساعد شود.

نیمۀ پنهان داستان‌سرایی در برقراری ارتباط 
هر انسانی داستان منحصربه‌فرد خودش را دارد. وقتی برای ادامه زندگی خود داستان جدیدی را تعریف می‌کنید، کمک می‌کنید دیگران نگاهی تازه به ارزش‌ها و هدف شما بیاندازند.

مخاطب گاهی با داستان گویی شما همزادپنداری می‌کند. از چالش‌های شما و راه‌حل‌هایی که در زمان چالش ارائه می‌کنید، ایده می‌گیرد.

داستان‌ها معمولا مبتنی بر عنصر تجربه هستند. اغلب افراد قبل از اینکه به ارزش یک رابطه پی ببرند، نیاز دارند تا داستان تجربۀ خود از آن رابطه را بازگو کنند. در این موقعیت هم مخاطب داستان و هم گوینده از تجربه‌ها آگاه می‌شوند، ولی باید توجه داشت که هیچ‌ داستان واحدی صددرصد شما را به اهداف و نتیجۀ دلخواه‌تان نمی‌رساند؛ زیرا نرخ موفقیت تجربه‌ها بین پنجاه تا هفتاد درصد است. شاید بپرسید علت چیست؟ تا زمانی که داستانی تکراری از تجربۀ زیستۀ خود در ترغیب مخاطبانتان استفاده می‌کنید، هیچ سودی عایدتان نخواهد شد. مادامی که داستان تازه‌ای از تجربۀ خود در روابطتان با دیگران بیان می‌کنید، مخاطبین شما مشتاقانه همراهتان خواهند شد. تجربۀ خاطرات روزهای دوران دبیرستان با دوستتان برای چندمین مرتبه، به طور حتم آنقدر جذاب نخواهد بود، پس بهتر است آن را با یک خاطرۀ شیرین مثلا خرید لبو در یک روز تعطیل جایگزین کنید. این شیوه سبب می‌شود داستان شما جالب به نظر برسد.

یکی از ویژگی‌های داستان‌ سرایی در توسعه فردی موفق این است که متوجه می‌شوید ترس جزء جدانشدنی از زندگی انسان است؛ چون نمی‌دانید در آینده چه اتفاقی رخ می‌دهد. همۀ داستان‌های زندگی، بخش تاریک ماجرا را روشن می‌کنند. تاریکی مطلق وجود ندارد و دنیای خاکستری حاصل از بد و خوب برای انسان‌ها داوم بیشتری دارد. داستان‌گویی از جانب هر فردی، سبب می‌شود شنوندگان با جنبۀ تاریک انسان‌ها بیشتر آشنا شوند. وقتی آن‌ها صداقت راوی را در داستان‌ می‌بینند، مجذوب داستان‌سرایی شما خواهند شد. راز موفقیت داستان‌گویان این است که آ‌ن‌ها با انرژی مثبت، اعتمابه‌نفس و نیز با خلاقیت در فرایند قصه‌گویی، کیفیت داستان‌های خود را بالا می‌برند.

اکثر داستان‌ها مانند پیاز لا‌یه‌های زیادی دارند. برای پی بردن به لایه‌های پنهان این داستان‌ها باید مهارت زیادی داشت. مثلا داستان‌های مثنوی چندین لایه دارد و باید آن را از ابعاد مختلفی بررسی کرد. اینگونه داستان‌ها پیچیدگی خاص خودشان را دارند. در اولین برخورد نمی‌توانید از چندوجهی بودن یک داستان سردرآورید، لازم است داستان را چند بار گوش کنید و تجزیه و تحلیل کنید. داستان‌سرا انسانی کنجکاو و ماجراجو است که حقایق را از زیر لایه‌های پنهان بیرون می‌کشد. او با درگیرکردن احساسات و افکار شنونده، داستانی واقعی را می‌گوید. افرادی که در کلیۀ امور زندگی خود از داستان‌ گویی استفاده می‌کنند، در دو تفکر عینی و ذهنی تردد دارند. آن‌ها با قصه‌گویی، خود و دیگران را در قبال بی‌تعهدی، بی‌احترامی، از هم‌گسیختگی و دیگر ناهنجاری‌ها محافظت می‌کنند.

استفاده از استعاره در گفتن داستان‌‌ 

هنگامی که با افراد ارتباط برقرار می‌کنید، سعی کنید چیزی را به چیز دیگری تشبیه کنید. به اصطلاح از صنعت استعاره استفاده کنید. مثلا زمانی که می‌خواهید علت منازعۀ خود با مخاطبتان را آشفتگی افکار بدانید، این آشفتگی ذهن را به بازار شلوغی تشبیه کنید که افکار زیادی در آن رفت‌وشد دارند. با این شیوۀ استعاره طرف مقابل بیشتر جذب داستان شما خواهد شد. اصولا در میان گفتگو شما می‌توانید شروع به داستان‌گویی کنید. منظور از داستان، داستان‌های بلند نیست، بلکه داستان‌هایی کوتاه با چشم‌اندازهای وسیع‌تر و یا حتی جدیدتر است. مردم می‌خواهند در پیامی که به آنها می‌دهید، حضور شما را حس کنند. در عصر تکنولوژی که انسان‌ها شیفتۀ توجه دیگران هستند، نوشتن داستان و قصه‌گویی بهترین کمک‌کننده برای ارتباط برقرار کردن و بهبود روابط است. اصول داستان‌گویی برای کسانی که واقعا تجربۀ زیسته داشته باشند، بسیار کارآمدتر خواهد بود. در قصه‌گویی و داستان‌سرایی باید دقت کنید که از تجربۀ مخرب استفاده نکنید، زیرا با گفتن آن تجربه، شخص مقابل شما آزرده‌خاطر می‌شود. باید برای گفتن داستان از تجربه‌هایی استفاده کرد که در پس آن هزاران ایده نهفته باشد. ایده‌هایی از قبیل ایدۀ بهبود شرایط زندگی. ذهن خلاق مانند یک چاقوی دولبه است که به حقیقت داستان زندگی‌تان و دیگران می‌پردازد.

نقش داستان‌گویی در خودشناسی

گفتن داستان‌، کیمیایی است که عنصر مس را به طلا تبدیل می‌کند. شاید این پرسش در ذهن‌تان نقش ببندد که چگونه  با داستان گفتن به خودشنایی برسید؟

خودشناسی ریشۀ همۀ روابط است. یک داستان‌سرا با پرسیدن این سوال که اگر من در چنین شرایطی جای این شخصیت بودم چه می‌کردم، در عمق شخصیت فرد مقابل رخنه می‌کند. انسان‌ها هرچه بیشتر خود را بشناسند، بیشتر می‌توانند از رابطۀ خود با دیگران لذت ببرند؛ زیرا همانطور که در مطالب بالا ذکر شد، افراد با خودشناسی به لایه‌های تاریک خود بیشتر پی می‌برند. اشخاصی که در روابطشان با مخاطبان قبلی خود دچار شکست شده باشند، با بیان استعاره‌های مرتبط از شرایط و داستان‌سرایی و گفتن داستانی از روزهای شیرین‌شان به طور قطع می‌توانند این در سامان بخشیدن به روابط خود موفق باشند؛ زیرا اشتباهات و تشبیه آنها به مفهومی عینی، قصه‌های فوق‌العاده‌ای را تشکیل و گاهی بازسازی می‌کند. در واقع انسان‌ها راویانی هستند که افکارشان را در قالب داستان بازتابش می‌دهند.

افراد با شناخت من درونی خود و با استفاده از روش داستان‌سرایی در توسعه فردی و خودشناسی، اشتباهات و شرمندگی قدیم خود را به عنوان یک‌ راز در معرض واکنش دیگران قرار می‌دهند و قصه گویی را برای خود فرصتی طلایی می‌دانند تا اعتماد طرف مقابل را دوباره جلب کنند.با قصه‌گویی می‌توان علت هر رفتاری را در قالب داستان عنوان کرد تا بیشتر در دل افراد مقابل رخنه کند.

شما تا چه حد به قدرت داستان در شناخت خودتان و یا حتی دیگران باور دارید؟
اگر شما جزء افرادی هستید که با این پرسش، موافقید باید این نوید را  به شما بدهم که در تعامل با دیگران و یا حتی در شناخت خودتان هم با داستان بهتر عمل خواهید کرد.
زک دانشمندی بود که کشف کرد هورمون اکسی‌توسین در مغز فقط پیوند‌دهنده مادر و فرزند نیست، بلکه سبب محکم کردن روابط اجتماعی هم می‌شود.
او به دلیل این کشف به “دکتر عشق” ملقب شد
 زک ثابت کرد با قصه‌ گویی، هورمون اکسی‌توسین در افراد ترشح می‌شود و باعث تغییر دادن رفتار می‌شود.
بر اساس تحقیقات زک، قصه‌گفتن عامل نفوذ به افراد و تعامل بهتر با دیگران است. او معتقد است اگر قصه‌ هم به سر برسد، اما اثرات آن ماندگار است.
اگر به داستانی که تا امروز در رابطه خودتان و یا با دیگران داشتید، تمایلی ندارید، تصمیم بگیرید داستانتان را عوض کنید. داستانی بهتر، برای شناسایی خودتان، اهدافتان، خصوصیاتتان و حتی داستان کارهای نیمه‌کاره‌ای که قصد به اتمام رساندنشان را دارید، بنویسید.
در واقع داستانی بنویسید که هم خودتان را بیشتر ارزیابی کنید، و هم اثر مثبت ماندگاری در ذهن مخاطبتان بگذارد.
نکات مهم نوشتن داستان در خودشناسی و توسعه فردی
دقت کنید در داستانی که برای زندگی خود می‌نویسید، سه نکته را رعایت کنید:
۱. داده‌ها:
زیربنای داستان را داده‌ها تشکیل می‌دهند، پس داده‌ها و اطلاعات قبلی را کنار بگذارید و اطلاعات جدید را جایگزین آن‌ها کنید تا نتایج قابل قبول و تازه‌ای را برای خود رقم بزنید.

در پردازش و حل یک مشکل به شیوۀ داستان‌سرایی لازم است پارامترهایی را در اولویت قرار دهید. برای این روش نیاز به داده‌هایی دارید. این داده‌ها می‌تواند از جنس خاطرات شیرین گذشته و لحظه‌های نابی که با یکدیگر داشتید، باشد. با به تصویرکشیدن موقعیت‌های لذت‌بخش می‌توانید خود را برای یک داستان‌گویی حرفه‌ای آماده کنید. همین داده‌های موجود و قابل دسترسی به شما نقشه راه را نشان می‌دهند و شما را از بحران‌های احتمالی روابط آشفته مصون می‌دارند.

۲. روایت:
خط داستانی زندگی خود را به‌گونه‌ای روایت کنید که دلخواه و مورد قبول خودتان باشد.
به عنوان مثال اگر در رابطه با فردی دچار مشکل شده‌اید، خط روایت این داستان (داشتن رابطه سالم) را به شیوه‌ای نو و با مفاهیم تازه بنویسید.
۳. تصویرسازی:
برای روایت داده‌های جدید خود تصویری را ترسیم کنید. مثلا در ایجاد یک رابطه‌ مناسب با فرد موردنظرتان، ابتدا نقش خود را در این رابطه بنویسید، نکاتی که باعث کم‌رنگ شدن رابطه بودند را حذف کنید و مفاهیم جدید را به جای آن‌ها قرار دهید و در آخر خود را در یک رابطه‌ی دوستانه و صمیمی با خود و یا دیگران به تصویر بکشید.

مراحل داستان‌سرایی در توسعه فردی

از قدیم وقتی داستانی را می‌خواندید و یا می‌شنیدید با عنصری به عنوان شخصیت داستان روبرو می‌شدید. در این بخش طبق همین اطلاعات به مراحل داستان‌ سرایی می‌پردازم.

  1. شخصیت قهرمان داستان: زمانی که داستانی را شروع می‌کنید، این سوال را باید پاسخ دهید که شما و فرد مقابل شما چه خصوصیاتی دارید و چه اتفاقی بین شما رخ داده‌است؟
  2. شناخت وضعیت موجود: براساس داده‌های موجود باید وضعیت حال حاضر را به درستی بشناسید.
  3. هدف: بینش و اهداف خود را از داستان‌سرایی در بهبود روابطتان تعیین کنید.
  4. در نهایت یک داستان شفاف و گیرایی را در جهت اطلاح روابط دو طرف ارائه دهید.
سخن پایانی

داستانی برای زندگی‌تان بنویسید که ورژن جدیدی از شما را به جامعه ارائه دهد.

با مطالعۀ این مقاله دانستید که داستان‌ها محرک‌هایی هستند که همۀ انسان‌ها به آن نیاز دارند. بنابراین با داستان‌‌گویی تفکر تحلیلی در انسان به اوج می‌رسد. در واقع داستان رسانای انتقال بیان حالات روحی انسان خواهد بود. انسان‌ها با گفتن داستانی از خود و پیروزی و شکست‌هایشان دیگران را تحت‌تاثیر قرار می‌دهند.

حالا نوبت شماست، با مطالعۀ این مقاله چه داستانی در مورد زندگی شغلی و یا خانوادگی‌تان به ذهنتان رسید که بتوانید با داستان‌سرایی در علل و عوامل رفتار خود را بازگو کنید و با پرداختن به رفع آن قدمی به سوی اهدف‌تان بردارید؟ یک قلم و کاغذ بردارید و به وسیلۀ قصه‌گویی و نوشتن داستانی ارزشمند، مس درونی خود را به طلای ناب تبدیل کنید. در آخر اگر مطالب این مقاله برای شما سودمند بود، نظرات خود را در بخش دیدگاه‌ها کامنت کنید.

 

منابع:

بهترین قصه‌گو برنده است: آنت سیمون/ ترجمه‌ی زهرا باختری

 

https://storynet.org/what-is-storytelling/

 

https://hbr.org/2003/06/storytelling-that-moves-people

 

https://www.interaction-design.org/literature/topics/storytelling

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

پست های مرتبط