تفاوت خودشناسی و خودآگاهی چیست؟؛ راههای رسیدن به شناخت خود
به نظر شما این دو مفهوم با هم متفاوت هستند؟ وقتی در شناخت سرزمین درون انسان عمیق میشویم، متوجه خواهیم شد که این دو عبارت از هم مجزا هستند. برای درک بهتر این جمله به دو سوال زیر دقت کنید.
«من چه کسی هستم؟» یک سوال ساده و در عین حال عمیق
سوال بنیادی دیگر «چرا من اینگونه رفتار میکنم؟»
خودشناسی در پاسخ به من چه کسی هستم میآید ولی خودآگاهی در پاسخ به دلیل رفتاری که از من سر میزند میآید. اگر شما هم سوالاتی مشابه این سوالات از خودتان میپرسید، بدانید که تنها نیستید. بارها کاری را انجام دادهاید که پس از آن گفتید دست خودم نبود. وقتی خودتان را نمیشناسید یا به روشی رفتار میکنید که دوست ندارید، ممکن است نشانهای از یک تغییر در درونتان باشد. اما چگونه تغییر کنید و چه چیزی در شما نیاز به تغییر دارد؟
در این مقاله به پرسشهای زیر پاسخ داده خواهد شد.
خودشناسی در روانشناسی چیست؟
چرا خودشناسی اهمیت دارد؟
چگونه خودشناسی میتواند منجربه تسلط بر خود شود؟
تفاوت خودشناسی و خودآگاهی چیست؟
خودشناسی، هویت خود و خودپنداره
نمونه زندگی واقعی از خودشناسی
قبل از مطالعه مقاله تفاوت اصلی خودشناسی و خودآگاهی پیشنهاد میکنم مقاله خودشناسی چیست؛ شناخت خود با آموزههای مولانا را مطالعه کنید.
خودشناسی در روانشناسی چیست؟
خودشناسی در حوزه روانشناسی همان اطلاعات واقعی است که هر فرد در مورد خود دارد. این اطلاعات درباره وضعیت عاطفی، ویژگیهای شخصیتی، روابط، الگوهای رفتاری، نظرات، باورها، ارزشها، نیازها، اهداف، هویت اجتماعی انسان است. در اصل خودشناسی ناشی از فرآیندهای خودانعکاسی و اجتماعی انسان خواهد بود. (انعکاس فرکانس فرد در مقابل رفتار دیگران)
قبل از پاسخ دادن به پرسش تفاوت خودشناسی و خودآگاهی چیست؟ باید توجه داشت که خودشناسی صرفاً از دروننگری ناشی نمیشود و به گفته براون هفت منبع برای فرایند خودشناسی فرد وجود دارد که در زیر به آنها اشاره میکنیم:
- دنیای فیزیکی:
این دسته مربوط به اطلاعات فیزیکی فرد مانند قد، وزن و رنگ چشم و رنگ و مدل مو و دیگر خصوصیات ظاهری اوست.
- مقایسههای اجتماعی
این منبع خودشناسی زمانی که خودتان را با دیگران مقایسه کنید، خودنمایی میکند. زیرمجموعههای این بخش شامل مقایسههای صعودی و نزولی میشوند که در آن فرد خودش را به ترتیب با فردی بهتر و یا پایینتر مقایسه میکند.
- ارزیابیهای منعکس شده
این درگاه شناخت خود با توجه به ارزیابی دیگران از فرد سرچشمه میگیرد. این بخش بیانگر واقعیتی است که شخص خودش را از منظر دیگران بیند. در حقیقت فرد به عنوان ناظر و سومشخص به رفتار و درون خود مینگرد.
- دروننگری
این منبع آگاهی از خود توسط مشاهده درونی افکار، احساسات، انگیزهها و خواستهها به دست میآید. دروننگری با خودشناسی درهم تنیده شده و به طور یکپارچه با آن مرتبط است.
- ادراک از خود
در این دسته از خودشناسی، فرد از طریق مشاهده و بررسی رفتارش، خود را بهتر میشناسد. این بخش بیانگر جملۀ زیر است:
(حاسِبوا قبل اَن تُحاسِبوا: خود را محاسبه کنید قبل از آن که رفتار شما مورد محاسبه قرار گیرد.)
CBTرویکردهای سبک ۶٫
یکی دیگر از منابع خودشناسی، تحلیل منطقی فرآیندهای تفکر منفی فرد است که بر نحوه و شیوه رفتار او اثرمیگذارد. از طریق رویکردهای رفتار درمانی شناختی اختلالات رفتاری اعم از اضطراب و افسردگی، مشکلات ازدواج و دیگر اختلالات فردی بررسی میشود.
- تکنیکهای ذهنآگاهی
تکنیکهای مبتنی بر ذهنآگاهی مهارتهای هوش هیجانی فرد را ارزیابی و تقویت میکند تا در نهایت به خودشناسی منجر شود. در این تکنیک از همه حواس پنجگانه کمک گرفته میشود تا شخص را در زمان حال متمرکز کند.
در مجموع، خودشناسی از ترکیب دنیای فیزیکی، اجتماعی و روانی به دست میآید.
چرا خودشناسی اهمیت دارد؟
خودشناسی برای عملکرد سالم انسان در زندگی ضروری است، زیرا شناخت درست از خود منجر به تصمیمگیری واقعبینانه در رابطه با جنبههای کلیدی زندگی فرد میشود. در واقع، افرادی که خود را دقیق نمیشناسند، احتمالاً در زندگیشان با چالشهای زیادی روبرو هستند.
جنبههای کلیدی در معرض خطر که به دلیل عدم شناخت خود ایجاد میشوند شامل: انتخاب شریک زندگی، تحصیلات، انتخابهای شغلی، مکان و حتی نحوه اشتباه زندگی کردن است.
نداشتن آگاهی از خود منجر به رضایت کمتر از زندگی و افت عملکرد فرد در همه مراحل زندگیاش میشود.
پس با این اوصاف انسان به وسیله شناخت خویش با طیف وسیعی از فرایندهای روحی و جسمی در درونش آشنا میشود که بازتابش او را به دنیای بیرون متصل میکند که در نحوه رفتارش با خودش و دیگران بسیار مهم خواهد بود. شناخت درونیات فرد سبب میشود او بداند با چه افراد و گروههایی ارتباط برقرار کند تا روابط بهینه و سالمی را برای خود رقم بزند.
چگونه از دانش خودشناسی در بهبود فردی خود استفاده کنید؟
انیشتین در مورد شناخت خود و تغییر درونی میگوید: «چند نفر در دام عادات روزمره خود هستند و نیاز به تغییر دارند: افرادی که نسبت به اطراف خود هیچ حسی ندارند. دسته دوم افرادی که ترسیدهاند و گروه آخر افراد بیتفاوت. برای داشتن یک زندگی بهتر و نجات از عادات و باورهای محدودکننده بهتر است راهی برای تغییر پیدا کنید. برای این منظور لازم است چگونگی و شیوه زندگیتان را انتخاب کنید»
ناآگاهی، باورهای دستوپاگیر انگیزهای اندک برای دستیابی به خودشناسی یا ایجاد تغییرات مثبت به وجود میآورد، در صورتی که تحلیل کامل تمام زوایای درونی انسان و دانستن اینکه تفاوت خودشناسی و خودآگاهی چیست؟ اولین گام ضروری در شروع تغییرات مثبت است، بیشترین اهمیت را دارد.
چرا شناختن خود برای رشد روانی انسان ضروری چیست؟
انسان با شناخت خودش توانایی پذیرش مسئولیت احساسات خود را به دست می آورد و همدلی و شفقت بیشتر، مهارتهای گوش دادن در برقراری ارتباط و ایجاد روابط بین فردی قوی و غنی را کسب خواهد کرد.
از مزایای دیگر شناسایی خود میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
۱٫میل به یادگیری و معنا بخشیدن به تجربههای زندگی.
۲٫خودشناسی از اختلاف بین ادراک ما از خودمان و برداشت دیگران از ما جلوگیری میکند.
۳٫ شناسایی خود، انسان را از هوسهای غیرمنطقی ناخودآگاهش رهایی میبخشد. (شناخت و پایبندی به ارزشهای خود)
۴٫ شناخت خود اولین قدم با اهمیت برای تغییرات مثبت در فرد است.
۵٫ خودشناسی از انسان میخواهد نسبت به احساساتش، متعادل و بدون هیجان برخورد داشته باشد.(هوش هیجانی)
۶٫ ناامیدی کمتر از کار و زندگی
۷٫ ناامنی و صفات منفی کمتر فرد در اکثر شرایط زندگی او
چگونه خودشناسی منجر به تسلط انسان بر خود میشود؟
از آنجایی که خودشناسی شامل ارزیابیهای صادقانه و بیرحمانه از خود و سایر اطلاعات به دست آمده است، انسان میتواند از آن برای ایجاد تغییرات مثمرثمر و احاطه کردن کلیه جنبههای زندگی خود استفاده کند.
چارلزبوکوفسکی در مورد شناخت خود میگوید: «خودشناسی برای دادن یک روایت معنادار به اعمال گذشته، حال و آینده، احساس تداوم در طول زندگی، احساس منحصربهفرد بودن و مشابه بودن با دیگران امری ضروری است.»
شناخت خود، توانایی انسان را برای داشتن زندگی منسجم و رضایتبخش افزایش میدهد. علاوه بر این، به او امکان میدهد انگیزههای اصلی خود را درک کند و کنترل احساساتش را افزایش میدهد. او با شناسایی ویژگیهایش در بحرانهای مختلف هوش عاطفی و هوش هیجانی خود را مدیریت میکند و با این روش از آسیبهای روحی و روانیاش جلوگیری میکند.
چرا تعداد کمی از مردم به دنبال خودشناسی هستند؟
کشف جنبههای ناشناخته خود انسان برای او خطرناک است، زیرا ممکن است اطلاعاتی را آشکار کند که با باورهای فعلی او در تضاد باشد. اکثر فرهنگها بیشتر به موفقیت و پیشرفت، علاقهمند هستند تا درون نگری؛ زیرا گاهی آگاهی از خود سبب بر هم زدن تعادل روحی فرد میشود.
انواع اصطلاحات نزدیک به هم مانند: خودآگاهی، خودپنداره و هویت خود، برای افرادی که تمایل دارند در حیطه شناخت خود قدم بردارند، موانعی را ایجاد کرده است که در این قسمت به بررسی پرسش تفاوت خودشناسی با خودآگاهی چیست و اصطلاحات مشابه به وضوح میپردازیم.
خودشناسی در مقابل خودآگاهی
در ابتدای این مطالب در مورد اینکه چگونه خودشناسی برای مسیریابی زندگی مفید است بحث کردیم، اما تفاوت اصلی خودشناسی و خودآگاهی در چیست؟
خودشناسی به اطلاعاتی در مورد تمایلات ذهنی، مانند وضعیت عاطفی، ویژگیهای شخصیتی و الگوهای رفتاری انسان اشاره دارد، اما روانشناسان، خودآگاهی را پلهای در مسیر خودشناسی میدانند. همچنین خودآگاهی تفکر انتقادی و تصمیمگیری را تقویت میکند و اغلب مواقع، این آگاهی برای رهبران موثر و مرتبط است.
گولمن معتقد است: خودآگاهی، ذهن و تجربیات و احساسات مربوط به انسان را بررسی میکند. این بررسی میتواند هم غیرواکنشی و هم بدون قضاوت باشد. او در تعریف مفهوم خودآگاهی میگوید: خودآگاهی عبارت است از آگاه بودن از خلقوخو و افکارمان در مورد آن خلقوخو. برگردیم به مثالی که ابتدای بحث زدم. در بیشتر مواقع افراد بعد از انجام کاری عبارت نمیدانم و دست خودم نبود را عنوان میکنند. این موضوع همان خودآگاهیست که سبب میشود فرد را ملزم به کنترل و بررسی عواقب رفتارش کند.
تفاوت خودشناسی، هویت و خودپنداره:
هویت «بخشی از خود» است که در هنگام تعامل با دیگران عنوان میشود.
تعداد هویتهای یک فرد با نقشهایی که در آن حضور دارد، مانند: فرزند، والدین، همسر، کارمند، دوست شناخته میشود. برجستگی هویت به این نکته اشاره دارد که چگونه فرد هویتهای خود را به صورت سلسله مراتب سازماندهی میکند، زیرا هر هویت، معنا یا وضعیت یکسانی نسبت به هویت دیگر ندارد.
خودپنداره تصویری است که انسان درباره خود دارد، که بر خلاف خودشناسی، ممکن است مبتنی بر واقعیت باشد یا نباشد. خودپنداره با استفاده از ارزیابیهایی مانند پرسشنامه خودپنداره مشخص شود. این ابزار ۴۸ سوال برای ارزیابی حوزههای خود از قبیل اخلاقی، فکری، اجتماعی، جسمانی، آموزشی و خلقی می پرسد.
* خودپنداره بر اساس باورهای مربوط به خود ایجاد می شود، در حالی که خودشناسی از منابع مختلف، از جمله شواهد بیرونی ناشی می شود.
* ثبات خودپنداره در انسان سبب عزت نفس پایین، زودرنجی بالا، سازگاری کم و وظیفه شناسی پایین خواهد شد.
چگونه تجربههای زندگی واقعی به خودشناسی کمک میکند؟
در پاسخ به پرسش تفاوت خودشناسی و خودآگاهی چیست؟ متوجه شدیم که خودآگاهی منجر به شناخت بهتر خود میشود. بینشی که خودشناسی به ارمغان میآورد میتواند به منبع اطلاعات مورد نیاز برای تصمیمگیریهای حیاتی و انجام اقدامات لازم برای سلامتی و رفاه منجر شود. در زیر به بررسی چند نمونه از افرادی که با خودشناسی زندگیشان متحول شده میپردازم.
نائومی اوزاکا
اقدامات شجاعانه ستاره تنیس- نائومی اوزاکا- نشاندهنده شناخت بهتر او از خودش است. او برنده چندین بازی شده و در میان پردرآمدترین ورزشکاران زن جهان قرار دارد. اوزاکا با استعفا از شرکت در کنفرانسهای مطبوعاتی آزاد فرانسه در سال ۲۰۲۱، تصمیم گرفت تا سلامت روانی خود را بر حرفهاش مقدم بداند. او در اوج از مسابقات کناره گرفت. به نظر میرسد که اوزاکا خود را از نظر فیزیکی، ذهنی، اجتماعی و حرفهای کامل میشناخت. او در رسانههای اجتماعی در مورد رنج بردن از دورههای طولانی افسردگی پس از اولین قهرمانی در گرند اسلم صحبت کرد. اوزاکا با وجود بررسیهای اجتماعی، ابتکارعملی به کار گرفت تا مراقبت از خود را بر شغل خود ترجیح دهد. اوزاکا نمونه نادری است که نشان میدهد چگونه میتوان از خودشناسی برای تصمیمگیریهای حیاتی و گاهی اوقات تغییردهنده زندگی استفاده کرد.
ویکتور فرانکل
ویکتور فرانکل یک روانپزشک و روان درمانگر قرن بیستم بود که به عنوان بازماندۀ هولوکاست، از شرایط وحشتناک بیرون آمد و معنا درمانی را رواج داد. او کتابهای متعددی را در این زمینه تألیف کرد. در سال ۱۹۴۲، فرانکل به همراه خانوادهاش به اردوگاه کار اجباری ترزین اشتات فرستاده شد. او تنها عضو خانوادهاش بود که از زندان بیرون آمد. مجموعه کارهای فرانکل، دستاوردهای اولیه و تصمیمات متحولکننده زندگی او، نشاندهنده مهارت خودشناسی اوست که اهداف، ارزشها، باورها و هویت اجتماعی او را منعکس میکند.
نظریههای علمی درباره خودشناسی
نظریههای مختلفی به دنبال تبیین خودشناسی وجود دارد که چگونگی رسیدن به خودشناسی را توضیح میدهند که در زیر به آنها اشاره میشود:
- مدل مشاهده بدون واسطه
مدل مشاهده بدون واسطه، که مهمترین آن مربوط به دکارت است. او معتقد است انسان از طریق افکار بدون واسطه خودش، جدا از ورودی یا منابع بیرونی، به خودشناسی دست مییابد.
- مدل شفافیت
مدل شفافیت شامل تصمیمگیری و تفکر منطقی و رسیدن به نتیجه در مورد وضعیت جهان است. با استفاده از این مدل، فرد نه تنها در مورد باورهای خود، بلکه در مورد هر نگرشی، دانش کسب میکند.
- ساختگرایی اجتماعی
ساختگرایی اجتماعی راهی برای درک خود و جهان از طریق استفاده از زبان برای ایجاد یک رابطه مشترک است. سازهگرایان این نظریه را مطرح میکنند که معنا در ارتباط با دیگران ایجاد میشود. ارتباط بین فرد و همکارانش که از طریق این رابطه، او نقاط مثبت و منفی خود را کشف میکند.
- خود ظاهری
این مدل که توسط جامعه شناسی به نام چارلزهورتون کولی ارائه شده است، ادعا میکند احساس ما از خودمان از طریق تعامل با دیگران ایجاد میشود. در این نظریه ظاهر ما از طریق شخص مقابل منعکس میشود. سپس در مورد قضاوت آنها درباره ما فرضیهای می سازیم و در نتیجه احساسی در رابطه با آن قضاوت داریم. مثلا اگر فردی به شما بگوید تنبل، شما مدام به این گفته فکر میکند و خود را قضاوت میکنید که اهمالکار و تنبل هستید.
- خودروایتی
خودروایی برای استدلال دروننگر و یادآوری خاطرات ضروری است. چارلز بوکوفسکی معتقد است این خودروایی رویدادهای گذشته، حال و آینده را در یک توالی منسجم ترکیب میکند. در واقع شخص ویژگیهای گذشته و حال خودش را بررسی میکند و برای بهتر شدن خود در آینده برنامهریزی میکند.
- نظریه ادراک از خود
طبق این نظریه که توسط داریل بیم ارائه شدهاست، افراد با مشاهده رفتار دیگران با خود، استنباطهایی دارند که گاهی ناخودآگاه اتفاق میافتد. به عنوان مثال خود را در تظر بگیرید که از قضیهای ناراحت هستید و قرار است وارد مجلسی شوید. موقع وارد شدن همه با لبخند به استقبال شما میآیند و شما متعاقبا با لبخند به آنها سلام میکنید. در آن هنگام شما ناراحتی خود را فراموش کرده و گرن احوالپرسی میشوید. طبق این نظریه شما با توجه به برخورد دیگران رفتاری از خود داشتهاید که دقیقا غیرارادی بوده است.
تمرینهایی برای رسیدن به خودشناسی
بعد از پاسخ به سوال تفاوت خودشناسی و خودآگاهی چیست؟ نوبت به تمرینهایی در حیطۀ خودشناسی میرسد که در زیر چند تمرین را آوردهام.
- کشف نقاط مثبت:
برای کشف نقاط قوت خود تمرین کنید و به دیگران هم کمک کنید تا نقاط قوت منحصربهفرد خود را در زندگی کشف کرده و از آنها استفاده کنند که باعث افزایش عملکرد و شکوفایی آنها شود.
- جایگزینی خودگویی منفی:
این تمرین خودگویی، در معنا بخشیدن به زندگی انسان نقش دارد. در این تمرین فرد تشویق میشود خودگویی منفیاش را به خودگویی مثبت تغییر دهد و در زندگی روزانه خود اثرات مثبتی ایجاد کند.
- ردیابی و اندازهگیری موفقیت:
از آنجایی که ما چیزهایی را که اشتباه انجام دادهایم بهتر از موفقیتهای خود به یاد میآوریم، پیگیری موفقیتها برای افزودن به داستان شخصی خود مفید است. این تمرین به پیگیری موفقیتها و رسیدن خودشناسی شخص کمک میکند.
- خودارزیابی برای کشف خویش:
یکی از مزایای بیشمار خودشناسی این است که میتواند به تقویت مهارتهای ابراز وجود فرد کمک کند. این تمرین سبب میشود تا جنبههای مثبت خود را برای تقویت اعتمادبهنفس و خودکارآمدی کشف کنید.
- پرسش خودانعکاس برای دروننگری
این پرسشهای خودانعکاسی، تمرینهایی را ارائه میکند که به شما امکان میدهد خودتان را به طور کلیتری بشناسید.
سخن نهایی:
مجدداً به پرسش ابتدای متن برگردید تفاوت خودشناسی و خودآگاهی چیست؟
در توضیحاتی که در این خصوص داده شد آگاه شدیم که خودشناسی برای رشد شخصی، تصمیمگیری و ارزیابی دقیق انسان ضروری است. به او کمک میکند تا با شناخت خصوصیات درونی خویش تجربیاتش را درک کند. مهمتر از همه، خودشناسی ابزاری مهم برای کمک به فرآیند تغییر است. تغییر سخت است و نیاز به اراده و شجاعت دارد که با شناخت وجود خود این امر میسر میشود. ذهن برای به دست آوردن خودشناسی به دنبال این است که ما را از منطقه امن خود دور کند تا جنبههایی از خودمان را که معمولا نادیده گرفته میشوند یا از آنها اجتناب میشود را کشف کند. اگرچه تغییر ممکن است دشوار باشد اما خلاقیت، انعطافپذیری و اشتیاق از طریق تغییر شکل میگیرد.
خودآگاهی دلیلی بر شناخت درون انسان است به نحوی که افکار درون ذهن را نشان میدهد و دلیل رفتارها و واکنشهای افراد با خودآگاهی آشکار میشود.
اگر به طور دقیق بخواهید بدانید تفاوت اصلی خودشناسی و خودآگاهی در چیست؟ باید از خودتان بپرسید اگر تصمیم بگیرید به تمام جنبههای خودتان توجه نکنید، ده سال بعد چه احساسی از خودتان خواهید داشت؟
با توجه به این مطالب آیا اکنون کنجکاو شدید چه کسی هستید و چه تواناییهایی دارید؟