پورشه

پورشه؛ ماشین انرژی زا

سامان سوئچ پورشه‌ آلبالویی را با دست راستش پیچاند و ماشین را با انرژی روشن کرد. اول در آینه‌ی جلوی ماشین یقه‌اش را صاف کرد. بعد آینه‌های بغل ماشین را تنظیم کرد. کمربند را بست.
یه دفعه یاد حرف پدرش افتاد: پسرم تا ۱۸ سالت نشده و گواهینامه نگرفتی، سوار موتور و ماشین نشو حتی اگر برای خودمون باشه ولی اشتیاقی که سامان به این ماشین داشت همه‌ی قانون‌ها را دور می‌زد.
او با اطمینان‌خاطر و با قدرت ترمز دستی ماشین را کشید، ولی پایش را روی کلاج محکم نگه‌داشته بود. با خودش فکر کرد اگر وسط راه پلیس بگیرتم چی؟
بگم عاشق رنگ آلبالویی ماشین شدم.
دل به دریا زد. چشمهایش را بست و پایش را یواش‌یواش از روی کلاج برداشت. با انرژی پای راستش گاز ماشین را فشرد که صدایی به گوشش رسید.
چشمش را به آرامی باز کرد. دستی پدرانه شانه‌اش را لمس می‌کرد.
سامان سرش را برگرداند. صاحب گالری ماشین به او گفت: پسر جون! اگه دوست داری از پشت شیشه به داخل بیا و با ماشین عکس بنداز.

تحلیل داستانک پورشه از نظر خودشناسی با رویکرد مولانا

انسان موجودی‌ست تشکیل شده از انرژی و افکار. به قول مولانا:

     «ای برادر توهمه اندیشه‌ای       مابقی خود استخوان و ریشه‌ای»

مولانا در این بیت به درستی به قدرت افکار و انرژی در انسان اشاره دارد.

انسان با افکار خود می‌تواند به خواسته‌ها و اهدافش برسد. در این داستانک آن پسربچه داشت با تجسم آنچه می‌خواست به آن نزدیک کند. به این دلیل است که کودکان سریع‌تر از بزرگسال‌ها به آنچه می‌خواهند می‌رسند.

نویسنده و تحلیل‌گر: نرگس امینی 

به اشتراک بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

پست های مرتبط